پاپیتال

ساخت وبلاگ
شبای زیادی رو اینجوری گذروندمتنها، بی‌حوصله، ساکت و یه گوشه‌ی مبل نشستهدقیق یادم هست که کدوم شب و تو یکی از همون شبا بود که فهمیدم امیدواری بهترین حس و بدترین شکنجه‌سو اون شب، شبی بود که تو آمدی یکی از همون شبا بود که فهمیدم هیچکسی جز خودم واسم نیست مگر اینکه عاشق شده باشم، و عاشقت شدم، بی پیرایه ، عاشق مثل عاشقتو یکی از همون شبا فهمیدم باید بریزم بیرون تا جمع نشه تو دلم و یهو یه‌جوری بترکه که گند کل خونه‌ رو و زندگیم رو بردارهشبی که تو امدی، همه رو بهت گفتمیکی از همون شبا که تو حال خودم نبودم و حال خودم داشت از خودم بهم میخورد و تصمیم گرفته بودم خودمو ول کنم، فهمیدم که خودمم دیگه خودمو دوست ندارم ولی هنوز منتظر بودم یه دستی از غیب بیاد و کشیده بشه رو سرمو بهم بگه نترس، نگران نباش، من هستمو اون دست غیب تو بودی، گفتی، نترس، نگران نباش، من هستمیکی از همین شبا بود که به خودم گفتم: ببین منو، بسه دیگه ، قرار نیست کسی بیاد، زور نزنولی خدا معجزه کرد و تو آمدییکی از همین شبا فهمیدم جام اینجا نیست، یکی از همین شبا خسته میشم از این همه مزخرف بودن خودم برای خودم و خودم برای همه، یکی از همین شبا دعا کردم که بخوابم و صبح هرگز پانشم که چیزی رو درست کنم ولی اومدی و عشقت بهم امید دادبعد از اون شب که معجزه بهم نازل شد، عهد بستم برات اون آدمی باشم که وقتی خسته‌ای و فشار روته غمگينی يا خوشحالی، ذوق زده‌ای و دلت دیوونه‌بازی ميخواد، یا وقتایی که نیاز به هم صحبت داری اولین نفر رو من حساب كنی ایناس که واسه من ارزش دارهایناس که عشق رو معنا دار میکنه و از اون رو به بعدتا وقتی نفس میکشم‏تو واسم ، اولین بارون پاییزیتو واسم ، بغل شدن، وسط گریه هستی‏تو واسم ، بوی خاک بارون خورده هستی‏تو واسم، بوی گل یا پاپیتال...
ما را در سایت پاپیتال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1papital1392e بازدید : 44 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1402 ساعت: 13:05

بمان که عشق به حال من و تو غبطه خورد پاپیتال...
ما را در سایت پاپیتال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1papital1392e بازدید : 51 تاريخ : جمعه 10 شهريور 1402 ساعت: 16:27

این روزها پاپیتال خسته اسروحش و جسمشمنم‌اینجادوردوردورو اونتنهاتنهاتنهاپاپیتالمحاضرم تمام غم هایی که داری رو گردن بگیرماما لحظه ای حس نکنی که هیچ چی خوب نیستببینتو حق داری خسته بشیکم بیاریداد بزنیگریه کنیاما حق نداری حس کنی هیچی بدرد نمیخورهچون هنوزم یه سری چیزا و آدم ها ارزشش رو دارنمگه نه؟اینجا منتظرت واستادم، لب تر کنی، جونمم میدم با هر چی در توانم هستتا حال تو ، از بد بودن مطلق در بیادبدوم بیام سمتتنمیتونم تو روزای بدت تنهات بزارم و برم دنبال خوشیمهمیشه بهت گفتم خستگی هات برای منحالا هم شبیه همیشههمه اش برای منمن هر سختی ای رو به جونم میخرم اما تو احساس بد بودن نباید بهت دست بدهقول میدی بهم هرجا کم آوردی، پناهت من باشم؟منم بهت قول میدم همیشهامیدم تو باشی + نوشته شده در سه شنبه هفتم شهریور ۱۴۰۲ ساعت 18:27 توسط حمید  |  پاپیتال...
ما را در سایت پاپیتال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1papital1392e بازدید : 49 تاريخ : جمعه 10 شهريور 1402 ساعت: 16:27

بهت قول نمیدم کهتو تاریک‌ترین لحظات زندگیت نور باشمولیبهت این اطمینان رو میدم که وقتی تاریک بشه و تنهاترین بشیدستامو درحالی که دارن محکم دستاتو فشار میدن پیدا میکنی به جان، باهات عهد بستم + نوشته شده در چهارشنبه هشتم شهریور ۱۴۰۲ ساعت 22:59 توسط حمید  |  پاپیتال...
ما را در سایت پاپیتال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1papital1392e بازدید : 43 تاريخ : جمعه 10 شهريور 1402 ساعت: 16:27

میخواهم از این پس تمام ماجرا باشی پاپیتال...
ما را در سایت پاپیتال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1papital1392e بازدید : 61 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1402 ساعت: 22:58

قلبم
دیگر انتخابی ندارد
او افتاب است و
من آفتابگردان
او افتاب
و من آفتاب گردانی آواره میان انوار
ادم برفی قلبم
عاشق افتاب شده
این است سرنوشت من

+ نوشته شده در سه شنبه سی و یکم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 20:57 توسط حمید  | 

پاپیتال...
ما را در سایت پاپیتال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1papital1392e بازدید : 66 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1402 ساعت: 22:58